مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

چند پارتی یونگی{ انتظار شب} پارت ۴

× بادیگارد ها با بدترین حالت ممکن مچ دستم رو گرفته بودن و فشار می‌دادند آنقدر در داشتم که توان تکون دادن دستام رو نداشتم منو پرت کردن تو زیر زمین و به صندلی منو بستن وقتی یاد اینجا افتادم ناخداگاه گریم شروع شد
ویو وقتی اولین بار ات وارد خونه شد :
× واییییییییییی پیشی اینجا چقدر بزرگه .
_ هنوز کجاشو دیدی بیبی
× بریم باهم ببینیم
_ من کار دارم پرنسسم تو برو نگاه کن
× باشه ددی ( لپشو میبوسه)
× خوب برم کل اتاق هارو بگردم
× شروع کردم به گشتن تمام اتاق ها همه رو دیده بودم بجز یکی که ورود ممنوع زده بود خیلی تعجب کردم ولی من آدم کنجکاویم باید ببینم قدم های آهسته ای به سمت اتاق برداشتم دستگیره رو به سمت پایین چرخوندم همین که در باز شد صدای زنجیر اومد سری نگاهم رو به جلو دادم که متوجه یک مرد که به زنجیر بدسته بود شدم بیشتر نگاهش کردم که فهمیدم انگشتاش قطع شده از ترس به خودم میلرزیدم دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم افتاد زمین و شروع کردم با صدای بلند به گریه کردن که شوگا با عجله اومد سمتم
× شوگا هقققق هق شوگا اونجا
_ هیچی نیست بیبی تموم شد
× چیکار با .. هققق اون دارید
_ کار به این کارا نداشته باش عزیزم بلند شو بریم تو اتاق
× ددی من حالم خوب نیست هققق من از این اتاق بدم میاد
_ دیگه هیچ وقت نمیزارم این اتاقو ببینی
× ددی دوستت دارم
_ منم خیلی دوستت دارم
ویو حال:
×گریه هام شدت گرفت ولی بی صدا بود صدایی نداشت صدایی که در قلب خودم بود و قلبم رو خنجر می‌کشید کاش جایی بودم که میتونستم فریاد بزنم دلم آروم شه ولی اونجا وجود نداشت شاید برای بقیه هست ولی برای من نه هیچ وقت خوشحال نبود اگه با وجود شوگا یک لبخند به لبم میومد الان دیگه نیست داشتم گریه میکردم و با خودمم حرف میزدم که دستگیره با بدترین حالت ممکن باز شد احساس کردم در کنده شد اون یونگی بود که ش- ل- ا- ق- ی بزرگ دستش بود دستام شروع کرد به لرزیدن که شروع کرد به حرف زدن
_ که بیبی منو میزنی ارههه( عربده )
× ......
_ خودت خواستی
× شروع کرد به زدن فقدر اشک می‌ریختم و صدام در نیومد آنقدر زده بود که بهوش شدم دیگه چیزی نفهمیدم ....


ادامه دارد 🌃

ببخشید آنقدر دیر به دیر میزارم راستش حجم درس ها رفته بالا سخت شده خواهش میکنم درک کنید ممنون بابات حمایت هاتون تنکیو بای بای🥳💖

گزارش نکنید خواهش میکنم
دیدگاه ها (۲۱)

چند پارتی یونگی{ انتظار شب } پارت ۵

چند پارتی یونگی{ انتظار شب } پارت ۶

چند پارتی یونگی { انتظار شب} پارت ۳

چند پارتی{ انتظار شب } پارت ۲

رمان جونکوک ( عمارت ارباب )

رمان{ برادر ناتنی } پارت ۵

My dearest enemy

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط